اولین نکته مهم در بررسی رشد زبان، توانایی انسانها در اسـتفاده از تعـداد محـدودی علائم برای سخن گفتن است. این توانایی در دوران کودکی و تا پیش از پنج سـالگی شـکل میگیرد و بزرگ سالان را قادر میسازد به موضوعات گوناگون فکر کنند و عقایدشـان را بـا دیگران در میان بگذارند. آن چه سالهاست ذهن روان شناسان و کارشناسان تعلیم و تربیت را به خود مشغول کرده است، چگونگی رشد زبان و نحوه ارتباط آن با رشد تفکر و شـناخت است.
در حیطه فراگیری زبان، رویکردهای گوناگونی وجود دارد. برای مثـال ممکـن اسـت بعضی از محققان بر مباحث نظری تمرکز کنند، بعضی دیگـر بـه بررسـی عوامـل شـناختی، اجتماعی و یا تکوینی مؤثر در روند فراگیری زبان بپردازند و یا معتقد باشند که با کاوش در ویژگیهای زبان کودک در طی مراحل رشد میتوان به قـوانین رشـد زبـان و تفکـر دسـت یافت.
آن چه قطعیت دارد این است که کودکان توانایی شگرفی در فراگیری زبان دارنـد؛ بـا ظهور اولین نشانههای ایجاد ارتباط (مانند غان وغون کردن و گریه کردن)، میتوانند پیامهای متعدد و متفاوتی را برسانند و در یک سالگی کلماتی را که در محیط اطراف خود میشنوند، تقلید کنند و کم کم اولین واژهها را به زبان بیاورند. در حدود هجده مـاهگی تعدادی از ایـن واژگان را به طرز چشم گیری با یک دیگر ترکیب میکنند، به گونـه ای کـه زبانشان حـاوی ترکیبی ازجملات دو ـ سه کلمه ای خواهد بود. در سـه سـالگی و بـا افـزایش درک از زبـان، کودک میتواند در مکالمات روزمره با اطرافیان شرکت کند، سؤال کند و پاسخ دهد. اینگـرم، مراحل رشد زبان کودک را به چهار دوره تقسیم میکند:
۱. دوره رشد پیش زبانی: از بدو تولد تا یک سالگی؛
۲. پاره گفتارهای تک کلمه ای: از یک سالگی تا یک و نیم سالگی؛
۳. ترکیب کلمات اولیه: از حدود یک و نیم تا دوسالگی؛
۴. جملات ساده و پیچیده: سه سالگی.